دنیای قرضی

ساخت وبلاگ

امروز صبح بعد از اینکه پسرم رو رسوندم مدرسه ش، توی پرانتز بگم(همیشه اینطوری ام که گاهی پشت ماشین اووووو ه میرم توی عالم های دیگه، توی فکرای عمیق و گاهی هم حس دلتنگی عمیق و عجیب غریبی بهم دست میده!)، آره داشتم می گفتم یه دفعه به این فکر افتادم که همه چیز تو این عالم قرضی هست، مثلا اینکه من اینجا سر کارم، اگه یه میزی دارم، دفتر قشنگی دارم، مثلا یه آل این وان iMac دارم، یه ست مبلمان تر تمیز دارم، که خوب عاریه ای هست، واسه من نیست که! من اومدم یه مدت ازش استفاده میکنم، لذتش رو هم می برم، صاحبش و صاحب اصلی رو هم تشکر می کنم که یه مدت منو قابل دونسته و به سمت مدیریت توی این دفتر برگزیده! چقدر حقیر وافعا! دلمون هم خوشه! مثلا کلاس هم داره! آره اینا که متعلق به من نیست! و واقعا هم بهشون دل بستگی عمیق پیدا نمی کنم و نباید وابسته بشم. چون واس ما نیست! یه روزی می آن حالا یا با روی خوش یا ناخوش پسشون می گیرن! شاید هم خودم پس دادمش.

همینجور اگه مثلا من یه کتاب از کتابخونه قرض بگیرم هم که اون مال من نیست، من یه دو هفته ای ازش استفاده می کنم، می خونمش، شاید به نوتی هم برداشتم، حظش رو می برم و بعد خودم دو دستی می برم پسش می دم!

آخ خدا که باید بگم تمام متعلقات اقوام و خویشان هم تو همین زمره ی مال و منال قرار می گیرن! و این ها هم همینطور که خودت گفتی برای آزمایش ماست! مادر و پدر و خواهر و برادر هم قرض دادی به من و باید قبول کنم که تمام اینا رو هم از من روزی پس می گیری چون برای من نیستن! من فقط می تونم شکرگذار باشم و دعاگو که قدری بیشتر کنارم بگذاری شان.

اخ خدا که این تن هم قفس گلی و سنگین عاریه ای است که روزی از من پس خواهی گرفت!

ای مالک آسمان ها و زمین. ای صاحب دنیا. ای صاحب ماها. ای مالک هرآنچه هست و تو همه را بخاطر فقط ما آفریده ای .... روسیاهم و به تو عاشـــــــــــقم.

:: باران کویر ::...
ما را در سایت :: باران کویر :: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dbaranekavirf بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1402 ساعت: 17:55